۱۳۸۷ فروردین ۱۱, یکشنبه

«شارلاتانیسم قومی» بلای جان توسعه منطقه ای

پیش از دستور: 1-اصلاً دوست نداشتم، دومین یادداشت من در سال و وبلاگ جدید، بدین گونه باشد ولی گویا هتاکی ها و جیغ های رنگی غضنفرهای سیاسی تمامی ندارد.
2- این یادداشت مجموعه کامنت های طولانیی است که در وبلاگ بیرجند نیوز گذاشته ام و از آنجا که این کامنت ها کامل نرسیده، مجبور به درج آن در وبلاگ خویش شدم. _لازم به ذکر است که قسمت کامنت های این وبلاگ «تائیدی» است، لذا من پس از ارسال کامنتها از رسیدن ناقص آنها مطلع نمی شدم_
3- این یادداشت نسبتاً طولانی، مروری است بر آنچه که در انتخابات اخیر بیرجند بر اصلاح طلبان این استان گذشته و بیشتر جنبه بومی دارد و همینجا از خوانندگان غیر بومی وبلاگ پوزش می طلبم، هرچند که معتقدم این روند بومی، ریشه در آنچه در سطح ملی می گذشته داشته است و در سطح ملی نیز اصلاح طلبان کم و بیش با این گونه مسائل و مصائب دست و پنجه نرم کرده اند.
***
شروع مطلب:
جناب شیبانی عزیز
مسلماً قضاوت این که شما "روزه" نداشته خود را شکسته اید و با بلعیدن شرم و قی کردن حیا، و زیر پا گذاشتن کامل اخلاقیات اقدام به نشر چنین گزافه گویی هایی می کنید، با مردم است لکن اگر در خصوص این اوهامات و اعوجاجات ذهنی تان کسی پاسخ شما را نمی دهد، نه برای آنست که پاسخی نیست و یا نداریم بلکه بدان جهت است که اولاً شان خویش را اجل از این گونه اقدامات سخیف و رذیلانه می دانیم، ثانیاً یاد گرفتیه ایم که حرمت قلم خویش نگاه داشته و «رقم مغلطه بر دفتر دانش نکشیم» و «سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم» معتقدیم اگر قرار است بر آنچه رفته نقدی صورت گیرد باید در محیطی آرام و فضایی منطقی باشد و نه در فضایی که عده با پیش فرض قرار دادن «توهم توطئه» همه کس و همه چیز را متوهمانه در حال توطئه علیه خویش ببینند. ثالثاً حداقل بر بنده مسجل و مبرهن است که آنانه که دست به چنین یاوه گویی هایی می زنند، حتماً «داعیانی» در پشت پرده داشته اند که آنها را دعوت به چنین کاری می کند و یا هم ... خلاصه کلام اینکه این قلم خود را عاجز از پاسخگویی به شما نمی داند و معتقد است که اگر «ما» هم گذشت بزرگوارانه خویش را به کناری بگذاریم، مسلماً «رو سیاهی بر زغال» خواهد ماند و بس. من فقط در اینجا به اختصار به چند نکته ای که اشاره فرمودید پاسخ می دهم و امیدوارم شما آنقدر صداقت داشته باشید که حداقل این جواب ها را بی کم و کاست تایید کنید.
1- من تعجب می کنم شما که خود عنصری حزبی هستید و خود را «متولی» خرد جمعی و حزب محوری و بطور کلی اصلاح طلبی می دانید، حرکت من را حرکتی زیگزاگی ارزیابی می کنید؟!!! اگر واقعاً خود شما به روند حزبی اعتقاد دارید و یا اگر در حزب متبوع شما -حال هر کدام از آن چند حزب که می خواهد باشد، فرقی چندانی در اصل قضیه نمی کند- روند حزبی نسبتاً درست صورت می گیرد باید مطلع باشید که تا زمانی که یک حزب به یک تصمیم جمعی و جمع بندی نهایی نرسیده است، اعضای آن می توانند آزادانه نظر خویش را ابراز کنند و حتی برای به کرسی نشاندن نظر خویش، لابی کرده و از با اقناع افکار عمومی اعضای حزب و با ایجاد فشاری قانونی، مقدمات تصویب نظر خویش را فراهم آورد، این نه تنها از اصول اصلی احزاب بلکه از اصول اصلی سیاست ورزی است و اصلاً اصل سیاست ورزی همین است، لذا در مورد ائتلاف ها نیز به همین گونه است. من به عنوان یک عضو رسمی جبهه مشارکت خراسان جنوبی بارها و بارها در جلسات مختلف نظر خویش را ابراز کردم و در ستاد ائتلاف نیز به عنوان مسئول کمیته زنان،جوانان و دانشجویان بر نظر خویش پای فشردم، اما نظر بنده رای نیاورد و این هم در اصول دموکراسی امری طبیعی و بدیهی تلقی می شود و من و سایر دوستان به این «خرد جمعی» احترام نهاده و به نظر دوستان گردن نهادیم که این خود عین دموکراتیک بودن است، حال اینکه شما از کجای این روند، برداشت «زیگزاگی» بودن می کنید، برای من و احتمالاً بسیاری دیگر از خوانندگان وبلاگتان جای سوال است. فکر می کنم اگر این روند را قبول ندارید باید در معنای سیاست ورزی در اندیشه فکریتان تجدید نظر کنید.
2- ادعای غصبی بودن ستاد ائتلاف هم آنقدر گوشه اش باز و مضحک است که پاسخ گویی آن فقط کوس رسوایی شما را خواهد نواخت. برادر ارجمند، طبق یک محاسبه عقلانی مگر ستاد ائتلاف اصلاح طلبان از قبل وجود خارجی داشته است که کسی بخواهد آن را غصب کند!!! جالب است رابط ستاد ائتلاف تهران با استان خراسان جنوبی که از نزدیکان فکری حزب متبوع شماست بدون اطلاع قبلی به بیرجند تشریف آوردند، خود شخص حضرت شان از افراد و تشکل های مورد نظرشان دعوت به عمل آوردند، جلسه در محل حزب اعتماد ملی_ حزب متبوع شما_ تشکیل شد، در آنجا با حضور شخص رابط ستاد ائتلاف تهران و خراسان جنوبی رای گیری صورت گرفت و به اتفاق آرا جناب مهندس حاجی زاده به سمت ریاست ستاد ائتلاف انتخاب شد که حتی بنا به فرموده خود جناب موهبتی_ رابط ستاد با تهران_ رای ایشان هم به مهندس حاجی زاده تعلق گرفته است. حال من نمی دانم آیا رای گیری در مجمع عمومی ستاد ائتلاف اصلاح طلبان خراسان جنوبی _که با حضور جناب موهبتی به عنوان ناظر و رابط ستاد ائتلاف تهران با خراسان جنوبی صورت گرفته است_ و رای آوردن جناب حاجی زاده غصب ستاد ائتلاف نام می گیرد؟ ممکن است صدور حکم رسمی از طرف ستاد ائتلاف اصلاح طلبان کل کشور که زیر نظر مستقیم خاتمی اداره می شد برای مهندس حاجی زاده در راستای اعوجاجات و اوهامات ذهنی شما بر اساس گرایش خاتمی به جریان "لمپنیسم غیر بومی!!!"-که تنها در اوهامات شما وجود خارجی دارد- صورت گرفته است؟!!!
3- من بر خلاف شما که در اوهامات خویش برای توجیه شکست مفتضحانه تان در انتخابات، دم از «لمپنیسم غیر بومی» می زنید، دلیل عینی و عقلی ناکام ماندن اصلاح طلبان در خراسان جنوبی را وجود جریان «شارلاتانیسم قومی» می دانم و معتقدم دوستانی که این جریان را در نام «خاندانیسم» خلاصه کرده اند بسیار بزرگوارانه و با عطوفت و به قول دست اندر کاران دولت نهم «مهرورزانه» با شما برخورد کرده اند و برای اثبات این مدعای خویش هم یک «کتاب هفتاد من کاغذ» دلیل و برهان دارم. اتفاقاً یکی از نکات مثبت انتخابات اخیر آن بود که اگر این جریان پیش از این برای بسیاری قابل درک نبود در این انتخابات خود را در «آفتاب» افکند و «نقاب» از چهره فرو نهاد. شارلاتانیسم های بومی که در این انتخابات تمام هم و غم شان را برای مقابله با روند دموکراتیک و حزبی تعیین کاندیدای اصلاح طلبان بکار بردند، تمام تلاش شان بر این بود تا با نقاب اصلاح طلبی و استفاده ابزاری از این مفهوم محترم روند «نئو اقتدارگرایی خاندانی» را در بیرجند جا بیاندازد و با تکیه بر ارزش های عصر حجری نظیر اصالت خانوادگی، نام پدر، خون، عشیره، طایفه و ... و همچنین استفاده از روش های پوپولیستی و عوام فریبانه مذموم نظیر توزیع کوپن نان و گوشت در میان مردم پایین دست جامعه _ کاری دولت نهم انجام می دهد و مورد انتقاد اصلاح طلبان است_ اولاً سعی بر تحمیل کاندیدای مرادشان به ستاد ائتلاف را داشتند، ثانیاً بعد از رد صلاحیت کاندیدای مورد نظرشان، قصد آن داشتند تا با کشاندن فردی دیگر از همان طایفه، رای و نمایندگی مجلس را در خاندان خویش موروثی کنند!!! اگر پا فشاری بر «نئو اقتدارگرایی خاندانی» و اقدام در جهت موروثی کردن رای و نمایندگی در خاندان از جمله کارهای «شارلاتانیست های قومی» در انتخابات اخیر بود، همین طیف در مجلس هفتم هم به صورت خودسرانه و بی هیچ نظر خواهیی از جمع اصلاح طلبان بیرجند _که بار اصلی راهیابی کاندیدای اصلاح طلبان بر دوش این عده بود. فراموش نکنیم که نماینده مردم بیرجند در مجلس ششم تنها سه-چهار روز مانده به روز انتخابات به بیرجند آمد!!! و در این مدت تمام بار ستاد این فرد بر روی دوش کسانی بود که امروز آنها را لمپن و یا لمپن غیر بومی می خوانند و فی الواقع این شخص راهیابیش به مجلس را مدیون همین هایی است که امروزه لمپن خوانده می شوند_ اقدام به وارد کردن کاندیدا از مشهد کرد و اتفاقاً طنز تلخ قضیه آنجاست که برغم اینکه به این فرد قول داده بود که اگر تایید هم شد به نفع وی کنار می رود، اما با استناد کردن_ یا فی الواقع بهانه کردن_ «بد آمدن نتیجه استخاره»، عملاً به کسی که خود وی را ترغیب به کاندیداتوری از حوزه انتخابیه بیرجند کرده بود، نارو زد. کاری که البته در همین انتخابات اخیر هم از طرف این طیف شارلاتان انجام شد و به هنگام پاسکاری های دیگر کاندیدای نزدیک به طیف خود میان حوزه انتخابیه مشهد-بیرجند که توسط فرمانداری های دو حوزه انجام می شد،بصورت تلفنی تاکید کردند که اگر به بیرجند بیایی باید به نفع کاندیدای مورد عنایت ما کنار بروی!!!
جناب شیبانی! نمی دانم قیمومیت از نظر شما چه معنایی دارد؟ اما بگذارید خود خوانندگان و به قول شما وجدان بیدار جامعه قضاوت کنند که کدام طیف راه «قیمومیت» و «مرید» و «نوچه پروری» در پیش گرفته است.
4- در مورد انحصاری کردن مفهوم محترم اصلاح طلبی توسط جریان موهوم "لمپنیسم غیر بومی" هم من دیگر اطاله کلام نمی کنم، بهتر است خوانندگان وبلاگ در کامنتی که خودتان به این مطلب اشاره کرده اید، به سطور اول نگاهی بیندازند تا متوجه شوند که چه کسانی از «اصلاح طلب واقعی» سخن می راند و یا به پست های چند ماه پیش شما مراجعه کنند تا دریابند که چه افرادی دم از «اصلاح طلب ناب» می زدند؟!!!
دوست عزیز!
اگر واقعاً طیف شما صادقانه دنبال شارلاتانیزم قومی نبود، «مراد» شما می توانست به مانند سایر کاندیداهای اصلاح طلب، به شورای ستاد ائتلاف اعلام کاندیداتوری می کرد و با حضور در بیرجند و احترام به این جمع، اهم برنامه های خویش را در زمینه های مختلف ابراز دارد. نه اینکه تا آخرین روزهای باقی مانده با آغاز ثبت نام اعلام کند که قصد کاندیداتوری ندارد و بعد با آغاز ثبت نام به صورت لشکری ثبت نام کنند و «مریدانشان» را هم ترغیب به ثبت نام کنند تا بدین وسیله اهرم فشاری داشته باشند بر سر ستاد ائتلاف. البته این رفتار از شارلاتانیزم قومی اصلاً و ابداً بعید نیست و در همان راستای تولید «نئو اقتدارگرایی خاندانی» ارزیابی می شود. من قضاوت در مورد این قسمت را نیز به عهده خوانندگان می گذارم و از ایشان سوال دارم که آیا اینکه کاندیدایی که مدعی اصلاح طلبی است بیاید و برنامه های خویش را به ستاد ائتلاف برای بررسی ارائه کند، خلاف مرام اصلاح طلبی است. در این مورد قضاوت با وجدان بیدار مردم و یگانه حسابدار بی ریای هستی!!!
5- و اما موضوع جالب حمایت تشکل های اصلاح طلب استان از کاندیدای شما که البته تعداد آنها دائماً در نوسان است!!! گاهی بیست تا، گاهی سیزده تا، گاهی سی تا و گاهی...
ابتدا بگذارید نقبی بزنیم به ماجرای ستاد ائتلاف، توضیح دادم که ستاد ائتلاف در روندی کاملاً قانونی تشکیل شد. احزابی که در بدو تاسیس ستاد ائتلاف حاضر بودند عبارتند از:1- حزب اعتماد ملی 2- کارگزاران سازندگی 3- حزب مشارکت ایران 4- سازمان مجاهدین 5- انجمن معلمین 6- انجمن مدرسین و 7- حزب همبستگی. در این مجمع عمومی مهندس حاجی زاده به عنوان رئیس ستاد انتخاب شده، توسط رابط ستاد با تهران صورت جلسه و به تهران فرستاده شد. _ به این جمع مدتی بعد حزب اسلامی کار و خانه کارگر که هر دو روی هم یک عضو دارد، اضافه شد _در ابتدای امر تمام احزاب به این روند احترام می گذاشتند تا این که «شارلاتان های قومی» متوجه شدند در یک ساز و کار دموکراتیک، شارلاتان بازی آنها اثری ندارد، سعی بر برهم زدن بازی کردند و در این میان از «هوچی» بازی عناصر وابسته به خود در اینترنت نیز بسیار بهره جستند بطوری که یاوه گویی های آنها بسیار دشمن شاد کن شده بود. بر همین اساس و در راستای هوچی بازی «نوچه» ها، بزرگان قوم شارلاتان ها نیز بنا را بر ناسازگاری نهاده و ستاد ائتلاف را ترک گفتند و برای آنکه به کار خویش مشروعیت بخشند سعی بر آن داشتند تا شخصیت های حقیقی خویش را در قالب اشخاص حقوقی سازماندهی کنند، بر همین اساس یک عضو حزب اعتماد ملی، مجوز حزب جوانان ایران اسلامی در منطقه خراسان جنوبی را گرفت _ هرچند که هنوز این حکم کذائی به روئیت هیچ کس نرسیده است_ دختر عمه «پیشوا»ی شارلاتان ها، شد ریئس مجمع بانوان ایران اسلامی _ مجمعی که چهل سال پیش با کروبی موئتلف شد!!!_ آن دیگری شد «مردم سالاری»، دیگری هم کاغذی گرفت برای «مجمع نیروهای خط امام»، خلاصه اینکه سیر قارچ گونه احزاب تک نفره سرازیر شد، جالب اینجاست که «ائتلاف» مردمی اصلاحات و «ائتلاف» بزرگ اصلاح طلبان که در تهران حتی در نظر طیف سنتی اصلاح طلبان هم «اصلاح طلب» محسوب نمی شوند _ به مباحث بین بنده و جناب مازنی در وبلاگ فیلتر شده ام و همچنین وبلاگ ایشان توجه کنید_ با حکم زدن برای «یک فرد» در استان، به جمع احزاب اصلاح طلب پیوست!!!... شارلاتانها با این کار خویش فی الواقع قصد آن داشتند تا ستاد ائتلاف اصلاح طلبان استان را دور بزنند ولی با هوشیاری ستاد ائتلاف تهران عملاً این نقشه با شکست مواجه شد. بعد از این کوشیدند با مطرح کردن این که احزاب خراسان جنوبی همه افراد ذی نفوذ را در برنمی گیرد، به پیشنهاد رسمی رئیس حزب اعتماد ملی بیرجند _حزب متبوع شما_ افراد نخبه و فرهیخته شهر و استان گرد آمدند_ ازجمله چند مفتی سرشناس اهل سنت که طیفی ذی نفوذ در انتخابات هستند_ و این پیشنها هرچند خلاف آئین نامه داخلی ستاد بود_آئین نامه ای که زیر نظر خاتمی برای اجرای ساز و کارهای ستاد ائتلاف اصلاح طلبان کل کشور تنظیم شده و مورد تائید خاتمی بود_ ، مورد پذیرش دوستان ائتلاف قرار گرفت که خوشبختانه در آن جمع نیز کاندیدای ستاد ائتلاف رای آورد که متاسفانه با هوچی بازی شخص شما این اقدام لشگر کشی خوانده شد، سپس دوباره رئیس حزبتان رسماً پیشنهاد کرد بین دو کاندیدای مورد نظر دو طیف قرعه بکشیم!!! که وقتی با این پیشنهاد هوشمندانه ایشان مخالفت شد، اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی، به حالت قهر جلسه را ترک گفتند و وقتی کاندیدای مورد نظرتان به تصمیم جمع احترام گذاشت و به حوزه ای دیگر انتقال پیدا کرد، باز شارلاتان های قومی، به خرد جمعی احترام نگذاشتند و کسی را علم کردند که تا کنون هیچ گاه حرفی از وی به عنوان کاندیدا به میان نیاورده بودند.
برادر من!
احزاب مورد نظر شما که از کاندیدای متبوعتان حمایت کردند، یا اصلاً وجود خارجی نداشتند مانند مجمع روحانیون مبارز که طبق اعلام رسمی خودشان بجز در تهران در هیچ کجا دفتر ندارند و لذا حق حمایت از هیچ کاندیدایی را هم در سراسر کشور -بجز در تهران- ندارند_ این عمل حمایت این تشکل از کاندیدای تان اگر دروغ و بی اخلاق نیست، پس چیست؟!!!_ یا همه احزابی تک نفره بودند که یا از نزدیکان و اقوام فرد «پیشوا» بودند و یا هم از اعضای حزب اعتماد ملی. احزابی که بجز در سه مورد، همه نهایتاً در فاصله زمانی یک ماه مانده به انتخابات بصورت قارچ از زمین سر برآورده بودند. _ اگر می خواهید بحث کارخانه های کشک سابی را مطرح کنید، اتفاقاً من صریحاً معتقد به این بحث هستم_
سخن به درازا کشید و تازه این هنوز یکبرگ از مثنوی هفتاد من کاغذی است که ذکر خیر آن رفت، به هر حال از شارلاتانیسم های قومی شاید بیش از این انتظاری نباید باشد.
دوست من!
اقتدارگرایان، شورای نگهبان و مرتجعانی که امروز به نام دین حقوق مردم را پایمال می کنند، هرچند که عملشان مذموم است ولی از این نظر قابل ستایشند که به آنچه اعتقاد دارند بی هیچ پرده پوشیی عمل میکنند، حال آنکه امروز در میان ما، عده ای به نام اصلاح طلبی از نئو اقتدار گرایی خاندانی دفاع می کنند و سعی دارند با شارلاتان بازی خواسته های «پیشوا» را بر کرسی بنشانند و این البته نفاق نام دارد و باید عرض کنم که «منافق از کافر بدتر است.» من البته معتقدم که شما «این ره نه به خود می پویید» بلکه شاید «داعیانی» شما را به چنین کاری امر می کنند، که البته امیدوارم چنین نباشد. من نیز قضاوت میان خود و شما را به خدا و مردم وا می گذارم.البته در پایان باز هم امیدوارم شما به رسم امانت داری وفا کرده و این کامنت های طولانی را بی کم و کاست تایید کنید.

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

سلام رسته مقدم عزیز... از این اعتماد ملی ها انتظار دیگه ای نباید داشت...اونم از نامه منتجب نیا!!! لینکت رو ویرایش کردم ساخت وبلاگ جدیدت رو هم تبریک میگم...اگر خواستی منو لینک کنی باید بذاری توی مشارکتی ها ;)

ناشناس گفت...

مصطفي عزيز سلام. درخواست ما در پست قبلي ات اجرا نشده كه هنوز!!!

ناشناس گفت...

سلام.خسته نباشید.این مطلب آقای شکوری راد کجاش جالب بود؟!فیلم مدیری نقص هایی داره اما شجاعتش ستودنیه.ما ایرانی ها تا کی باید اینجوری مغرور باشیم.اونوقت ادعای گفت و گو هم داریم!با تحلیلی که وی کرد پس اصلا نمی شه فیلم ساخت!چون در هر صورت به یه نفر توهین می شه!شاید کسی دلش بخواد فحش بده کسایی که کم ظرفیتند مجبور به دیدن فیلم نیستن.البته اینا رو به آقای شکوری راد گفتم.تا کی باید خودمون رو گول بزنیم؟!ما که خبر از همه چی داریم.معلمی هم شغل انبیاست پس همه ی اونا مقدسند؟!متاسفانه ما ایرانی ها یا قدیس می سازیم یا ابلیس!
شاد باشی

ناشناس گفت...

آقا چرا اینجوری می نویسید شما ها...
"اقتدارگرایان، شورای نگهبان و مرتجعانی..."

انگار که الفبای سیاسی در کشورهای جهان سومی را نمی دانید.

راستی اسم وبلاگ من "الخ..." است و در وهله اول من یک روزنامه نگارم و بعد فعال سیاسی. لطفا لینک وبلاگم را به همراه دوستان گیلانیم در بخش دوستانتان بگذارید.

ناشناس گفت...

راستش ادبیاتی که به کار بردی رو زیاد نمیپسندم...به نظرم خیلی سیاست زده است و شدیدا حال و هوای دوم خردادی داره... نمیدونم به نظرم میرسه توی اوضاعی که اصلاح طلبا نه فقط در بیرجند که حتی در تهران شکست سختی خوردند بهتره کمتر بر طبل اختلافات بکوبیم...در این شکی نیست که تعداد زیادی از به اصطلاح اصلاح طلب ها بیشتر به جهت نام و نان این عنوان رو پذیرفتند و البته کم هم نبود تعدادشان در همین حزب مشارکت... بگذریم... باید تغییری اساسی کرد برادر... آموزش و مطالعه چیزی است که خیلی احتیاج داریم و متاسفانه همه احزاب اصلاح طلب ( فرقی نمی کند مشارکت یا اعتماد ملی یا سازمان مجاهدین) روش خیلی کم وقت میگذارن...

ناشناس گفت...

با سلام
خانه نو مبارك
قالب وب لاگ روي يك اشتباه حذف شد اما سعي مي كنم يا همان قالب يا يكي ديگه را بذارم . حتما اون شعر را برات ميل مي كنم

ناشناس گفت...

سلام. آغاز به كار وبلاگ جديدتان را به فال نيك مي گيرم و متأسفم براي كساني كه وسعت ديدشان تا اين اندازه محدود است كه فضاي وبلاگ را هم تحمل نمي كنند. درباره اين مطلب شما و دو لينكي كه گفته بود ببينم هم نمي توانم قضاوتي داشته باشم. تنها معتقدم كه باب گفتگو بايد بين مان باز باشد و ممكن است گاهي برخي حواشي مانع از پذيرش برخي حقايق شود اما با گذر زمان نتايجي را به دست خواهيم آورد كه از همين باز بودن باب گفتگو حاصل خواهد شد.

ناشناس گفت...

چه مطلب طولانی بود...جونم بالا اومد.
انصافا خوب بود اما!
یه چیزی رو اعتراف کنم؟من اصلا از بخش کامنت blogger و blogspot خوشم نمی یاد. یه جوریه !نیست؟

ناشناس گفت...

درود.
از آشنایی با شما خوشحالم.اگر چه سیاسی نیستم و سیاسی گری بیزارم ولی رویکردتان را می پسندم.چون من هم مثل شما به شهادت تاریخ و نسلم یک قربانی هستم.حداقل اگر نیمی از قشر دانشجوی امروز ما از انچه اطرافشان میگذرد آگاه بودند شرایط امروز دیگر گونه بود.ولی افسوس...
آنکه در کارزار مبارزه می کند یا پیروز می شود یا شکست می خورد.ولی آنکه مبارزه نمیکند قطعا شکست خورده است.
جواب سوالتان مثبت است.در خود نوشته به این موضوع اشاره کرده ام.
پیروز باشید. امین فولادی

ناشناس گفت...

بعنوان کسی که آقای رسته مقدم را از نزدیک میشناسم با کمال معذرت باید بگم ایشان اقیانوسی است به ارتفاع نیم میلی متر . سعی کن عارضه خودبزرگ بینی را در خودت مهار کنی جوان ! راه خودرا نشان دادن بالا و پایین پریدن نیست . کسی که قدش کوتاه است با جهش و پرش هم کاری از پیش نمی بره . کمی در ادبیات ات مراعات احترام و ادب را بکن . موفق باشی